من بستنی لیوانی دوست ندارم
سلام
پرهام دیروز با مامانیش رفته بود اداره توی راه برگشت از مامان ژله و بستنی لیوانی خواست
مامانی هم نزدیکای خونه واسش خرید.خونه که رسیدیم ژله رو باز کرد و خورد و بستنی رو هم که مامانی باز کرده بود گرفت و خورد.بعد هم گفت :مامانی این که بستنی شما بود من که دوستم بستنی خودمو می خوام مامانی هم اون یکی بستنی رو هم براش باز کرد. بعد از اینکه اون بستنی رو هم نوش جان کردند با عصبانیت گفت :مامانی مگه شما نمی دونید من بستنی لیوانی دوست ندارم خواهش می تونم به من یه بستنی میرسک موشکی که بابای عزیزم خریده بده که من بخورم و خوشحال بشم
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی